سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

اگر ما در میان اعتقادات و باورهاى خویش جستجو کنیم، بى‌تردید دیوارهاى شیشه‌اى بلند و سختى را پیدا خواهیم کرد که نتیجه مشاهدات وتجربیات ماست و خیلى از آن‌ها وجود خارجى نداشته بلکه زائیده باور ما بوده و فقط در ذهن ما جاى دارند.
تا حالا دقت کردید وقتی که قرار هست نویسنده ای رمانی بنویسه مکان داستانش خیابون های تهرانه ؛ وقتی که کارگردانی می خواد فیلمی بسازه در کوچه پس کوچه های تهران به دوراز شلوغی کارش رو شروع می کنه ؛ وقتی که تکیه کلامی بین مردم باب میشه شروعش از شهر تهرانه ؛ وقتی که نوع پوشش خاصی بین مردم رواج میگیره ( چه درست و چه غلط ) منشاء اون شهر تهرانه ؛ وقتی که
و همه این ها و موارد دیگر همه از شهر تهران آغاز میشه ؛ در واقع همه چیز از نوع تغذیه تا نوع پوشش و پیشرفت و پسر فت همه مر بوط به شهر تهران میشه ؛ اگه تهرانی ها (چه درست و چه غلط ) در کاری پیش قدم شدن بقیه شهرها به طبع اون کار رو انجام میدن و برعکس .
چرا فقط شهر تهران جاذبه های خوب و بد خودش رو داره و شهرهای دیگه همیشه مقلد هستن؟ چرا یک شهر بر کل ایران حاکم هست؟ در  صورتی که در کشورهای دیگه که شاید خیلی از ما اون ها رو قبول نداشته باشیم غیر از اینه . چرا در کشورهای دیگه هر شهرشون مرکز یک نوع فعالیت خاصی هست؟ و در ایران فقط تهران...
چرا؟ چرا؟ چرا؟
کافیست خودمان خودمان را باور داشته باشیم .



نازنین ::: جمعه 87/7/26::: ساعت 11:54 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛ احساساتتان را بیان کنید.
هیجانات و احساساتی که سرکوب یا پنهان شده باشند به بیماری‌هایی نظیر ورم معده، زخم معده، کمر درد و درد ستون فقرات منجر می‌شوند. سرکوبی احساسات به مرور زمان حتی می‌تواند به سرطان هم بیانجامد. در آن زمان است که ما به سراغ یک محرم می‌رویم و رازها و خطاهای خود را با او در میان می‌گذاریم!
گفتگو، صحبت کردن، کلمات، ... وسیله درمانی قدرتمندی هستند.
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛ تصمیم‌گیری کنید.
افراد دو دل و مردد دچار دلهره و اضطراب هستند. دو دلی و بی‌تصمیمی باعث می‌شود که مشکلات و نگرانی‌ها روی هم انباشته شوند. تاریخ انسان بر اساس تصمیم‌گیری‌ها ساخته شده است. تصمیم‌گیری دقیقاً به معنی چشم‌پوشی آگاهانه از بعضی مزایا و ارزش‌ها برای به دست آوردن بعضی دیگر است. افراد مردد در معرض بیماری‌های معدی، دردهای عصبی و مشکلات پوستی قرار دارند.
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛ به دنبال راه حل‌ها باشید.
افراد منفی، مشکلات را بزرگ می‌کنند و راه حل‌ها را نمی‌یابند. آن‌ها غم و غصه، شایعه و بدبینی را ترجیح می‌دهند. روشن کردن یک کبریت بهتر از تاسف خوردن از تاریکی است. زنبور، موجود کوچکی است اما یکی از شیرین‌ترین چیزهای جهان را تولید می‌کند. ما همانی هستیم که می‌اندیشیم. افکار منفی باعث تولید انرژی منفی می‌شوند که آن‌ها نیز به نوبه خود تبدیل به بیماری می‌گردند.
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛ در زندگی اهل تظاهر نباشید.
کسی که واقعیت را پنهان نگاه می‌دارد، تظاهر می‌کند و همیشه می‌خواهد راحت و خوب و کامل به نظر دیگران برسد، در واقع بار سنگینی را بر دوش خود قرار می‌دهد. مثل یک مجسمه برنزی با پایه‌های گِلی. هیچ چیز برای سلامتی بدتر از نقاب به چهره داشتن و زندگی کردن با تظاهر نیست. این گونه افراد زرق و برق زیاد و ریشه و مایه اندکی دارند و مقصد آن‌ها داروخانه، بیمارستان و درد است.
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛ واقعیت‌ها را بپذیرید.
سرباز زدن از پذیرش واقعیت‌ها و عدم اتکاء به نفس، ما را از خودمان بیگانه می‌سازد. هسته اصلی یک زندگی سالم، یکی بودن و رو راست بودن با خود است. کسانی که این را نمی‌پذیرند، حسود، مقلد، مخرب و رقابت طلب می‌شوند. پذیرفتن انتقادها، کاری عاقلانه و ابزار درمانی خوبی است.
اگر نمی‌خواهید بیمار شوید؛ اعتماد کنید.
کسانی که به دیگران اعتماد ندارند نمی‌توانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند و نمی‌توانند رابطه پایدار و عمیقی با دیگران به وجود آورند. آن‌ها معنی دوستی واقعی را درک نمی‌کنند. بی‌اعتمادی باعث کاهش ایمان فرد می‌گردد.
اثری از: دکتر دراتسیو وارلا



نازنین ::: دوشنبه 87/7/22::: ساعت 8:35 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

روزای اول آشنایی یه حس و حال متفاوتی داره یه حس خاص و یا شایدم یه حس ناشناختس که خودت م ازش سر در نمیاری و یا ساده ترش این که خودت هم نمی دونی چی می خوای ؛ اون بار اول اولی که می بینیش خیلی عادی و بی خیال باهاش برخورد می کنه ، حتی تو اون برخورد وقتی که می بینی دیگران بهش احترام میذارن و به قول خودمون تحویلش میگیرن کمی مکث می کنی و یه بار دیگه بهش نگاه می کنی و پیش خودت میگی احتمالا از اون آدمایی هست که تو کارش وارده ؛ اما بازم برات فرق چندانی  نداره ، و  اون روز میگذره .
نمی دونی چند وقت میگذره اما یه وقتی میرسه که ، یه وقتی که می بینی همه فکرت اون شده حالا شاید همه همه فکرت اون نباشه اما بیشتر فکرت اون میشه ؛ اونی که در موردش زیاد نمی  دونی ؛ فقط این رو  می دونی که اون هم نسبت به تو بی تفاوت نیست ؛...
اولش خوشحالی از اینکه آدمی مثل اون بهت توجه داره ؛ اما بعدش دو دل میشی و پیش خودت میگی نکنه این تصور اشتباه خودت باشه و تو در نظرش مثل بقیه  باشی،  و این بار تصمیم می گیری وقتی که دیدیش خیلی عادی برخورد کنی و یا شایدم... و چند روزی میگذره و در این چند روز مطمئن میشی که حست درست بوده ؛ مطمئن میشی که این فقط تو نیستی که به اون توجه داری و حالا مطمئنن خوشحال تر از قبلی اما باز ترد ید و سوال های بی جواب میاد سراغت از اینکه واقعا اون چه جور آدمی ؟ میشه بهش اعتماد کرد ؟  و با گذشت زمان اون شناختی رو که لازم هست بهش میرسی ؛ و یه جورایی ته ته دلت می تونی بهش اطمینان کنی ؛ می تونی بهش اطمینان کنی و همراه اون به روزهای قشنگ زندگی سلام کنی...  



نازنین ::: جمعه 87/7/19::: ساعت 12:12 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

یکی از مهمترین چیزهایی که قادر هستید در خود ایجاد کنید، باور و اعتماد به خود است. باور و اعتماد به اینکه شما در هر زمینه از زندگیتان توانایی انجام کارهای مختلف را دارید و نباید هیچ سایه ی شک یا تردید بر این باور وجود داشته باشد. درواقع همه ی انسانها ظرفیت انجام کارهای فوق العاده در زندگیشان را دارند. اما بزرگترین مانع برای اکثر افراد، عدم اعتماد و اطمینان به خود است. برخی افراد آرزو دارند که می توانستند کارهای خاصی را انجام دهند، اما فاقد این اطمینان و باور هستند که آنها توانایی انجام آن کارها را دارند.
این باور و اعتماد به نفس است که افراد را در دستیابی به اهدافشان یاری می کند. اکثر ما امیدها و آرزوهای بزرگی در سر داریم، اما به خود اجازه می دهیم تا شک و تردید روی توانایی ها و اثربخشی ما سایه بیفکند.
همه ی ما احساس حقارت و خود کم بینی داریم، چون تصور می کنیم آنقدرها خوب نیستیم. فکر میکنیم به اندازه ی آدم های دیگر خوب نیستیم و آنقدر خوب نیستیم که بتوانیم چیزهایی که در زندگی می خواهیم را به دست آوریم. گاهی احساس میکنیم که استحقاق چیزهای خوب را نداریم. حتی اگر سخت کار کنیم و دستاوردهای زیادی در زندگیمان داشته باشیم، احساس می کنیم که مستحق این موفقیت ها نبوده ایم.
قانون جهانی باور و اعتماد می گوید که ما به هرچه باور داشته باشیم، با احساساتمان تبدیل به واقعیت می شود. ما آنچه را می بینیم باور نداریم؛ در عوض آنچه را که باور داریم می بینیم. اعتقادات و باورهای ما صفحه ی دید ما را نسبت به جهان شکل می دهد، و به هیچ اطلاعاتی که با اعتقادات و باورهایمان سازگار نباشد اجازه نمی دهیم از آن عبور کند. حتی به آن دسته از اعتقاداتمان که کاملاً با واقعیت ناسازگارند نیز اجازه ی دخول داده نمی شود، چون واقعیت و حقیقت برای ما همان باورهایمان هستند.
متداولترین و همچنین مضرترین باورها آنهایی هستند که خود محدود کننده هستند. اینها باورهایی در رابطه با خودمان هستند، مثلاً اینکه اعتقاد داشته باشید نمی توانید چیزی را به دست آورید چون آموزش یا پول کافی ندارید. ممکن است تصور کنید که نمی توانید چیزی را به دست آورید چون سن، جنسیت یا نژادتان برای دستیابی به آن مناسب نیست. اکثر این باورها صحیح نیستند، با انحال باعث عقب نشستن شما میشوند.
واقعیت این است که، شما استحقاق همه ی چیزهای خوبی را که توانایی به دست آوردن آن را از طریق استعدادها و توانایی هایتان داشته باشید، دارید. تنها محدودیت بر آنچه می توانید داشته باشید و دارید، فقدان میل و انگیزه است. اگر شما هدفی داشته باشید و برای به دست آوردن آن تلاش لازم را صرف کنید، هیچ چیز نمی تواند شما را از دستیابی به آن منع کند، فقط باید بخواهید و برای آن تلاش کنید، همین.
برای ایجاد باورهای مثبت باید دقیق تصمیم بگیرید که در آینده به کجا می خواهید برسید. هرچه در مورد نتیجه ای که می خواهید در آینده به دست آورید واضح تر تصمیم گیری کنید، برایتان آسان تر خواهد بود که عملکردها و رفتارهای خود را در کوتاه مدت تغییر دهید. و این درعوض به شما اطمینان خواهد داد که در بلند مدت به آنچه میخواستید برسید.
وقتی خیلی دقیق تصمیم گرفتید که چه نوع آدمی می خواهید باشید، اولین گام بزرگ برای ایجاد باورهای جدید را برداشته اید. برای ادغام باورهای جدیدتان با زندگیتان، باید برای خود مقرراتی تعیین کنید که در همه ی زمینه ها مثل آن فرد رفتار کنید. اگر شروع به رفتار کردن مثل آن فرد موفقی که دوست دارید بشوید کنید، به تدریج ارزشها، کیفیات و خصوصیات شخصیتی او را اتخاذ خواهید کرد و این خصوصیات کم کم جزء شخصیت شما خواهند شد.
اگر بتوانید هر روز و در همه ی موقعیت ها مثل آن فرد رفتار کنید، واکنشی زنجیره ای خواهد داشت. گرایشات و حالت هایتان تغییر خواهد کرد و مثبت تر خواهد شد. همین مسئله باعث ایجاد باورهایی نیرومندتر و مثبت تر خواهد شد. و این باورهایتان بعدها تاثیری مثبت بر روی ارزشهایتان خواهد گذارد.
شما هیچ محدودیتی در توانایی هایتان ندارید، مگر آنهایی که خودتان به آن اعتقاد دارید. افراد موفق افرادی غیرعادی و خاص نیستند. هیچ فرقی با شما ندارند، تنها تفاوت آنها این است که باور دارند که قادر به انجام هر کاری هستند. شما خوب هستید. و از امروز به بعد خود را به بهترین شکل ممکن بینید و هیچ محدودیتی برای امکانات و توانایی هایتان قائل نشوید. وقتی چنین باور و اعتمادی را در خود ایجاد کردید، و برطبق باورهایتان رفتار کردید، آینده تان نیز نامحدود خواهد بود.



نازنین ::: سه شنبه 87/7/16::: ساعت 10:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

وقتی ماه مهر از راه میرسه بادهای پاییزی شروع به وزیدن می کنن ؛ بادهایی که می خوان بگن فصل گرما رفته و سوز پاییزی در راه ؛ بادهایی که برگ های درخت ها رو ابتدا به رقص در طبیعت وا می داره و بعد با شدت  برگ های زرد و خزون شده رو از شاخه هاجدا ؛ و  همچون لباسی بر تن زمین عریان می کنه .
و تو این هوای ملس پاییزی دل می خواد سری به خیابون ها و آدمای شهرت بزنی ؛به آدمایی که خیلی هاشون عاشق این فصل هستن و بعصض هاشون هم در انتظار بهارن ؛ وقتی پات رو تو خیابون میزاری تا چشم کار می کنه ماشین های رنگارنگی رو می بینی که همگی مثل واگن های قطاری که به هم متصل هستند ساعتها پشت هم ایستادن ؛ و همین روزهاس که شاهد آلودگی هوا از نوع خطرناکش باشی ؛( اگه از خطرناک بالاتر هم عنوانی بود حتما اون عنوان رو شهرت رکورد میزد ) 
و در این ترافیکی که ساعت خاصی نداره با تاریک شدن هوا خیابون های شهر هم تاریک تر میشه ؛ و تنها روشنی خیابون ها و کوچه های شهر چراغ همون ماشین های آلوده کنندس ؛ همون ماشین ها که اگه نباشن شهر نمایی از وحشت و ترس رو برای شهروندانش داره و موقعیت خاص و منحصربفرد برای افزیش جرم و جنایت رو داره
نمایی از بادهای دوست داشتنی مهر ماه که یکدفعه هوای شهر رو سرد میکنه و یادآور سرما میشه و بعد از چند روز دوباره آفتاب  سوزان پاییز تو آسمون شهر از اون بالابه آدما دست تکون میده.



نازنین ::: شنبه 87/7/13::: ساعت 4:0 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

مضوع جالبی که اخیراً نظرم جلب کرد این بود که در سال گذشته اخترشناسان نخستین بار توانستند دنباله ستاره یی را مشاهده کنند که این دنباله از آن جهت حائز اهمیت است که در پس یکی از مشهور ترین و محبوب ترین ستارگان آسمان زمستانی مشاهده شده است. این ستاره که مدت ها با درخشش های خیره کننده خود مهمترین موضوع مورد بحث اخترشناسان بوده است، «میرا» نام دارد. این دنباله نخستین بار طی عکسبرداری کوتاه مدتی از این ستاره، توسط طرحی موسوم به گلکس (جست وجوگر کهکشان ها در طیف فرابنفش) آشکار شد و علت عدم رویت آن تاکنون درخشش در رده های طیفی پایین بوده است.
با توجه به بررسی های آخرین اطلاعات رسیده، طول این دنباله 13 سال نوری برآورد شده است که تقریباً 200برابر فاصله خورشید تا پلوتو است. به گفته «کریستوفر مارتین» از مرکز تحقیقات و تکنولوژی امریکا؛ «مشاهده این دنباله ستاره یی موجی از نظریه های جدید را پیرامون چگونگی مرگ ستارگان خورشیدگون برانگیخته است.» وی در ادامه می افزاید؛ «عدم مشاهده این دنباله تاکنون به اخترشناسان یادآور می شود که از بررسی اجرام درخشان و مشهور آسمان شب دست برندارند زیرا جواب بسیاری از پرسش های ما در همین اجرام نهفته است.» این دنباله از حدود سی هزار سال پیش قابل مشاهده بوده است اما تا پیش از انتشار عکس های اخیر از ماهیت این ستاره اطلاعات چندانی در دست نبود. نتایج اولین بررسی های جدید حاکی از آن است که این دنباله توده عظیمی از یون های سرگردان و هم جنس خود ستاره است. تاکنون عناصر بنیادی مانند اکسیژن وکربن در این ستاره به ثبت رسیده است. این ستاره که از انواع متغیرهای درخشی محسوب می شود آینده خورشید ما در یک میلیارد سال بعد را به تصویر می کشد. این ستاره دارای ویژگی های منحصر به فردی است که باعث تمایز این غول سرخ از دیگر نمونه های مشابهش شده است که از آن جمله می توان به سرعت بالای گردش این ستاره به دور خود اشاره کرد که برابر 130کیلومتر بر ثانیه معادل 291 هزارمایل در ساعت است.
«میرا» ستاره سردی است، دمای سطحی آن بین 2500 تا 1900 درجه کلوین متغیر است. رصدهای تلسکوپ فضایی هابل قطر زاویه یی حدود 600 میلی ثانیه را برای «میرا» تعیین می کند. این نشان می دهد که قطر واقعی آن حدود 700برابر قطر خورشید است. فاصله این ستاره تا سیاره ما ??? سال نوری است و در قلب صورت فلکی قیطس می درخشد.



علی ::: پنج شنبه 87/7/11::: ساعت 4:0 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
 آن تابلو ها  ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی  را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند  ، در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت  ، پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای  تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود.
این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که  برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجه پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :
" آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط  سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است."



نازنین ::: یکشنبه 87/7/7::: ساعت 7:54 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

وقتی که کسی رو از ته دل بدون هیچ قصد و نیتی دوست داری و حاضری براش هر کاری رو انجام بدی ؛ دوسش داری اما در نظر اون آدم هیچ باشی ؛ نه ؛ هیچ کلی  ارزش داره ؛ هیچ ارزش هیچی رو داره اما تو ارزش اون هیچی رو هم نداشته باشی ، یعنی اصلا واسش وجود نداشته باشی ، اما نه ؛ همون وجود نداشتن هم کلی وجود داره اما تو اون وجود نداشتن رو هم نداشته باشی ؛با این حال به همین دلخوش باشی که اگه اون دوستت نداره در عوض ؛ تمام دوست داشتن تو واسی اون هست .
تا اینکه یه روزی یه جایی به این این برسی که نه تنها دوست داشتنت دروغ تلقی میشه بلکه کلی هم نسبت ناجور بهت بزنه؛ نسبت ناجور رو همون کسی که جونت واسش در میره بهت بزنه ؛ همونی که شب و روزت رو با فکر اون سر میکنی اما اون حتی لحظه ای  فکر کردن رو ازت دریغ میکنی ؛ همون کسی که ساعتها انتظارش رو بکشی ، اما اون  نه تنها انتظارت رو نمی کشه بلکه انتظارت رو طولانی و طولانی تر میکنه ؛ و حالا با شنیدن حرفایی که... اینجاس که تصمیمت رو می گیری ، تصمیم می گیری برای همیشه خودت رو از این زندانی که خودت واسی خودت درست کردی خلاص کنی
و برای همیشه باهاش خدا حافظی می کنی و از ته دل براش بهترین ها رو می خوای و برای بار آخر  واسی دل خودت اشک میریزی ، اشک میریزی واسی دلی که نه تنها قدرش رو ندونست بلکه خیلی سخت شکست  ، دل شکسته ی که صدا شکستنش تا خود آسمون رفت ، اما تو همون گریه ها از اون مهربون همیشگی می خوای که هیچ وقت دل  اون رو نشکونه و ...
 اما ؛ وقتی که دلی میشکنه خیلی سخت شکسته ها رو میشه سرجای اول خودش بذاری، و وقتی سرجای خودش قرار می گیرن خیلی زود حتی با یه نسیم بهم می ریزن.
وقتی که ازش واسی همیشه خداحافظی میکنی میری سراغ دل شکسته خودت تا مثل روز اولش درستش کنی ؛ دلی ک به مویی بنده و به هر بهونه ی میزنه زیره گریه ؛ دلی که با شنیدن کلمه دوستت دارم هزارتا سوال بی جواب جلوی روش سبز میشه ، دلی که برای آشنا کردنش با محبت کلی تلاش می کنی و می بینی هنوز اول راهی ،  دلی که با هر بهونه ی یاد اونی می یفته که هیچ وقت به یادش نبوده و حالا تو باید به این دل بند زده بگی که بد و خوب همه جا هست و باید از اول شروع کرد باید یا علی گفت و لحظه های قشنگ رو با تلخیاش تلخ نکرد...
ساعتها ؛ روزها و هفته ها و ماهها با دلت حرف میزنی و برای آشتی  دادنش با زندگی تلاش می کنی ؛ تا اینکه...
تا اینکه یک روز از همون روزای قشنگ زندگی سراغت رومیگیره؛ واسی چی ؟ چرا حالا ؟ اون هم بعد از این همه مدت؟ نه بچه هستی و نه می خوای خودت رو گول بزنی ، واقعیت اینه که واسی این که وجدان خودش رو راحت کنه اومده سراغت ؛ اومده تا ازت حلالیت بخواد ؛ حلالیت از دل ساده ی که چه ساده زیر پاهاش له ش کرد ؛ حلالیت؟ نه حلالیت واسی چی ؟ تو که بهش گفته بودی ازش دلخور نیستی و خیلی دوستانه تمومش کردی ؛ اما نه این بار هم معلومه حرفت رو باور نکرده مثل بقیه حرفات این یکی رو هم به حساب دروغای نگفتت گذاشته ،به پای دروغ های که هیچ وقت حتی مصلحتیش رو بهش نگفتی ؛ دلیل اومدنش اینه که بهت بگه دیدی دوست داشتنی در کار نبوده دیدی بعد از چند مدت همیشه فراموش شد ؛ دیدی چه دروغگوی ماهری بودی که حتی خودت هم حرفای خودت رو باور کردی ؛ اما نه شاید هم هیچ کدوم اینا رو نگه فقط برای این اومده باشه که ببینه اون دل شکسته جایی برای شکستن دوباره داره.
و از هجوم این فکراس که حس می کنی خسته ی ؛ و این بار این دلته که بهت میگه زندگی هر لحظه و هر ساعتش زیبا و دوست داشتنی پس قدر لحظه هات رو بدون و فکر و ذهنت رو با مهربونی آبی آبی نگه دار و اون وقت پیش خودت برای اون کسی که هیچ وقت حتی به اندازه سر سوزن براش اهمیتی نداشتی دعا می کنی...    



نازنین ::: جمعه 87/7/5::: ساعت 1:4 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

 وقتی که دستات رو به طرف خودش دراز میکنی ؛ و ازش  خواسته ی داری ؛ همش به این فکر می کنی که همین الان ؛ الانی که داری صداش می کنی جوابت رو بده ؛ دیگه صبر نمی تونی کنی و همین حالا ، حالایی که خودش گفته هر چقدر که آلوده به گناه باشی من بخشنده ترین هستم و تو گناهکار رو به مهربونی بی حد و اندازه خودم می بخشم و هر چی که بخوای بهت میدم ، و با این امید ازش جوابت رو میخوای ؛ خودش گفته فقط کافی هر چی که می خوای  بگی ، تا بهت بدم پس همین حالا ازش می خوای ؛ازش می خوای همه اون چیزایی رو که مثل یه حسرت و یا شاید مثل یه آرزوی محال شده رو برآورده کنه.
 می دونی و مطمئنی که تنها کسی که می تونه همه اون ناممکن ها رو با مهربونی خودش ممکن کنه خودش هست.           
پس این بار با تموم وجود  ازش می خوای ، نه یک بار نه دو بار بلکه اون قدر صداش می کنی که بالاخره صدای تو رو  میون اون همه آدمای که در خونه ش جمع شدن بشنو ، اون قدر صداش می کنی که تو اون همه جمعیت حاجتمند صدای خواسته های تو رو هم بشنو ،  فقط صداش میکنی ، صدا صدا و تو همین صدا کردناس که حس می کنی آروم شدی ، حس می کنی به جای تموم اون خواستن ها یه حس و حال خوبی داری یه آرامشی روشن که به یه دنیا آرزوی طلائی می ارزه ؛ یه رضایت خالص از تموم لحظه های  سبز بودن ، یه امید خیلی زلال وآبی بهت میگه که خواسته هات تمام و کمال پذیرفته شده ؛ یه حس مالکیت به خاطر داشتن بهترینی که همیشه و در همه حال مراقبت هست و زمانی که تو اون رو فراموش می کنی اون به یادت هست.      
و وقتی سرت رو به طرف آسمون بلند می کنی ستاره ها رو می بینی که همگی تو آسمون صف کشیدن ؛ صف کشیدن و به من و تو نگاه می کنن ؛به من و توئی که با کوله باری از سیاهی و زشتی حالا به سپیدی مهتاب روشن و زلال شدیم  ؛ و این بار که صداش میکنی  ، صدای شکر و قدردانی هست.
قدردانی از اونی که مثل همیشه جواب تموم سوال ها و خواسته هات رو  به بهترین شکل ممکن داده.



نازنین ::: دوشنبه 87/7/1::: ساعت 9:20 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

نمی دانم شما دوستان ، چقدر معتقدید که بعضی جاها رو باید با دل رفت؟!من به این مهم خیلی معتقد و مقیدم.این خاطره رو بخونید :

شب بود و سکوت...من تنها مشغول تماشای برنامه ای بودم که از مراسم حج می گفت و زیارت خانه خدا...
همیشه دلم می خواست این زیارت معنوی نصیبم بشه، اما هیچ وقت احساس اون شب رو تجربه نکرده بودم.همونطور که غرق نگاه کعبه و طواف حاجی ها بودم، یکباره حسی از حسرت و اندوه دلم رو  پر کرد، که کاش من هم روزی می تونستم اونجا باشم...همین فکر بود که اشک حسرت رو از چشمانم سرازیر کرد...

فردا ظهر  پدر موقع برگشت از سر کار ،تا از در وارد شد ، گفت: زرین! دیشب خواب جالبی دیدم، خواب دیدم امروز ظهره و من از سر کار برگشتم، دیدم تو نیستی، از مادرت پرسیدم :پس زرین کو؟گفت: همراه سید اینا(همسایمون) رفته مکه! با خودم گفتم، ببین ! زرین هم حاجی شد! خوش به  حالش...

همونطور که حرفهای پدر رو می شنیدم اشک و لبخند بر چشمان و لبانم نشست ،شکر کردم پروردگاری رو که در همه حال بر احوال بندگانش آگاهه...

و امروز من بی تاب تر از همیشه ، از فرسنگها فاصله دعای عرفه رو در صحرای عرفات نظاره گرم، به امید روزی که همه ی عاشقان این سفر معنوی رو تجربه کنند...و انشالله که  همه، اول دلها رو روانه کنند و بعد تن ها رو.
در دعای عرفه ما رو فراموش نکنید، التماس دعا برای عاقبت به خیری همه ی جوانان ایران زمین.



زرین ::: چهارشنبه 86/9/28::: ساعت 3:41 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<      1   2   3   4   5   >>   >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>